با توجه به فرمایشات مقام عظمی مبنی بر اینکه باید بین «اغتشاشگران» و مردم تفاوت قائل بود و «البته رسانههای استکباری به منظور حمايت از اغتشاشگران آنها را مردم مینامند.» نتیجه می گیریم ایران کشوریست با ترکیب جمعیتی اکثریت اغتشاشگر که موجبات زحمت اقلیت چماقدار که همانا ملت ایران میباشند را فراهم آورده اند. (راستی نکنه ایران همون لیانگ شامپو ست که شده مامن شورشی ها و اغتشاشگران؟:))
Monday 20 July 2009
Sunday 19 July 2009
وقتی تو میگویی وطن
سروده اي از مصطفي بادکوبه ای:
وقتي تو مي گويي وطن من خاک بر سر مي کنم
گويي شکست شير را از موش باور ميکنم
وقتي تو ميگويي وطن بر خويش مي لرزد قلم
من نيز رقص مرگ را با او به دفتر مي کنم
وقتي تو مي گويي وطن يکباره خشکم مي زند
وان ديده ي مبهوت را با خون دل تَر مي کنم
بي کوروش و بي تهمتن با ما چه گويي از وطن
با تخت جمشيد کهن من عمر را سر مي کنم
وقتي تومي گويي وطن بوي فلسطين مي دهي
من کي نژاد عشق با تازي برابر مي کنم
وقتي تو مي گويي وطن از چفيه ات خون مي چکد
من ياد قتل نفس با الله و اکبر ميکنم
وقتي تو ميگويي وطن شهنامه پرپر مي شود
من گريه بر فردوسي آن پير دلاور ميکنم
بي نام زرتشت مَهين ايران و ايراني مبين
من جان فداي آن يکتا پيمبر مي کنم
خون اوستا در رگ فرهنگ ايران مي دود
من آيه هاي عشق را مستانه از بر مي کنم
وقتي تو مي گويي وطن خون است و خشم وخودکشي
من يادي از حمام خون در تَلِ زَعتَر(اردوگاهي در فلسطين) ميکنم
ايران تو يعني لباس تيره عباسيان
من رخت روشن بر تن گلگون کشور مي کنم
ايران تو با ياد دين، زن را به زندان مي کشد
من تاج را تقديم آن بانوي برتر مي کنم
ايران تو شهر قصاص و سنگسار و دارهاست
من کيش مهر و عفو را تقديم داور ميکنم
تاريخ ايران تو را شمشير تازي مي ستود
من با عدالتخواهيم يادي ز حيدر ميکنم
ايران تو مي ترسد از بانگ نوايِ ناي و ني
من با سرود عاشقي آن را معطر ميکنم
وقتي تو ميگويي وطن يعني ديار يار و غم
من کي گل"اميد"را نشکفته پر پر ميکنم
Friday 17 July 2009
برادران نیروی انتظامی هم قلبا با مردم هستن...دور نیست روزی که در کنار مردم قرار بگیرن
گرچه امروز برادران ارزشی نگذاشتند مردم بدون نوازش باتوم به منزل برن اما یکی از کسانی که در جمع بود میگفت یکی از سربازان نیروی انتظامی به سمتم حمله کرد و خیلی آروم با باتوم زد بعد یه چشمک زد و علامت وی رو نشون داد و یک صحنه دیگه دو سه تا از نیروهای گارد ویژه یواشکی همراه مردم الله اکبر میگفتن...اینها نشون میده که خیلی از اونها هم به زودی در کنار مردم قرار میگیرن...اون روز زیاد دور نیست
Tuesday 14 July 2009
نگذاریم گرد فراموشی بر نام شهدای جنبش سبز بنشیند
سلام هموطن..نگرانم خیلی نگران. نکند خون ندا ها، سهراب ها، یعقوب ها پایمال شود و به بوته فراموشی سپرده شود، از زبان برخی شنیده ام که مردم کنار آمده اند و زندگی در سکوت و سکون در جریان است...پس چگونه چشم در چشم مادران داغدار بدوزیم و بگوییم از آرمان و عقاید گل های پر پر شده تان محافظت میکنیم ؟ خیلی از مردم دسترسی به اینترنت و اخبار صحیح ندارند...بیایید دست به دست هم دهیم و عکس شهدا و شرح حال و اتفاقاتی که افتاده را پرینت بگیریم و بصورت شب نامه در منازل هموطنانمان بیا ندازیم که مبادا گرد فراموشی بر یاد و شهادت مظلومانه هموطنانمان بنشیند بلکه با اینکار خفته ها نیز بیدار شوند
Monday 13 July 2009
Sunday 12 July 2009
Saturday 11 July 2009
یکی دیگر از عاملین اغتشاشات اخیر شناسایی شد
Saturday 4 July 2009
ا.ن به خواست و اراده مردم ایران باید کپه مرگتو همین جا بذاری
ا.ن یادت میاد موقع مناظره برای رقیبت قیافه میگرفتی و میگفتی شما سفر خارج از کشور نرفتید...خیلی ذوق میکردی نه؟ آخه واسه تو ندید پدید تازگی داشت..میدونم خیلی دوست داشتی بازم انتصاب بشی و بری ولگردی...شرمنده اما به اراده و خواست ملت ایران باید کپه مرگت رو همین جا بذاری و جز ونزوئلا و کومور و یکی دو تا گشور دیگه که التماس دعا دارن هیچ جا راهت نمیدن
Thursday 2 July 2009
خاکستر و خون
داره از چشمای سرخ آسمون
رو کف ِ خیابونا خون می چکه
جوجه گنجیشکک بی زبون ِ من
دلش از غصه داره می ترکه
بچه ها میون ِ کوچه های شهر
بادبادک دیگه هوا نمی کنن
حتی این ساختمونای سنگی هم
چشاشونو دیگه وا نمی کنن
این روزا پرنده ی باورمون
دیگه تو خیال ِ آب و دونه نیست
دیگه تو دفتر ِ شعر ِ آدما
حتی یک ترانه عاشقونه نیست
نمی دونم کی به آخر می رسه
قصه ی سیاه و تلخ این رمان
اونا که حرف دلاشونو زدن
دونه دونه دارن از پا درمیان
اونی که شعار اسلامُ میده
هی دم از نژاد شرقی می زنه
حالا همکیشای بیگناهشو
داره با باتوم برقی می زنه
یکی نیست بیاد بپرسه از اینا
واسه چی یه بیگناهُ می کُشید
جای دل تو سینه چی دارید آخه؟
که با بی رحمی ( ندا ) رُ می کشید
به خدا هیچ کدوم از این آدما
مسجد شما رُ آتیش نزدن
دستُ از رو ماشه بردار و ببین
همه با دستای خالی اومدن
تو که این صحنه ها رُ دیدی بگو
واسه چی چشماتُ رو هم می ذاری؟
تویی که این روزا ساکت می شینی
چطوری اسمتُ آدم می ذاری؟
یه طرف سادگی و مردم شهر
یه طرف سادگی و مردم شهر
یه طرف عوامل امنیتی
می زنند و می بَرند و می کشند
آخه با چه فکری و چه نیّتی
کسی که اینهمه تو اسارته
یا قفس رُ می شکنه یا می میره
بیخودی به آب و آتیش نزنید
دیگه هیچکی خفه خون نمی گیره
ذهنی که یه عمری بُردید تو کما
خیلی وقته دیگه به ، هوش اومده
توی این جنگی که نابرابره
خون تخته سنگا به، جوش اومده
آخرش توی گلوی کوچه ها
بغضای مردم این وادی شکست
توی این بازی خاکستر و خون
کمرِ ِ میدون آزادی شکست
Wednesday 1 July 2009
معجزه دهه چهارم انقلاب
مهندس موسوی، خواسته یا ناخواسته الهام بخش میلیونها ایرانی آزادی خواه شدی و صداقت کلامت گرچه سخنور و بلیغ نبودی آنان را شیفته اسلام ناب محمدی کرد که از آن میگفتی. حتما آن اسلام چیز خوبی باید باشد چون میلیونها جوان را به شور و شعف آورد.در قاموس من، متولد دهه اول انقلاب، فرد انقلابی برابر بود با مذهبی خشک مغز و متحجر و وقتی در مناظره گفتی : من یک فرد انقلابی هستم، تکان خوردم. چه زیباست معنی انقلابی بودن، انقلابی یعنی تو، یعنی حق طلبی، یعنی ایستادگی، یعنی صداقت، یعنی هزاران جوانی که دستگیر شدند، یعنی مشت گره کرده و فریاد زنان شجاع وطنم، یعنی خون پاک جوانانی که سنگفرش خیابانها را گلگون کرد. چه قدرتی داشتی که آزادگی و آزادی خواهی خفته در فطرت فرزندان کاوه آهنگر و بابک خرمدین را بیدار کردی. میدانی مخالفانت به چه غبطه میخورند؟ به این که هرگز نتوانستند و نخواهند توانست چنین جوش و خروشی در مردم ایجاد کنند، به اینکه مراد میلیون ها نفرشدی بدون اینکه وعده بعید بدهی، به اینکه جوان قهر کرده از اسلام دیروز، امروز شعارش الله اکبر و یا حسین است. کلامت چه داشت که همه مسحور تو شدند و دلهای نا امید و خزان زده را سبز و بهاری کردی؟ مانند آن زنک که در چاپلوسی عنان از کف داده اغراق نمیکنم و تو را معجزه هزاره سوم نمیخوانم ولی بی شک تو معجزه دهه چهارم انقلاب هستی.
Subscribe to:
Posts (Atom)